جایگاه بانوان برای بازی تیم ملی با کامبوج فنس کشی شد.

متاسفانه دلواپسان به همین قناعت کردند و دایره ی شمول

این پرهیز مفید را بزرگتر نگرفتند و به این فکر نکردند با این سهل انگاری

ممکن است یک وقت مرزهای شرعی دچار جابه جایی شود و خدایی نکرده 

وسط آن شلوغ پلوغی ها شماره ای،نگاهی چیزی جا به جا شود

و عرش خداوند جبار قهار بلرزد.

کاش لااقل می آمدند محض اطمینان به جای فنس از شیشه های دو جداره ی

رفلکس ضد گلولهاستفاده میکردند که این ها اونا رو ببینن ولی اونا یه وقت

اینها رو نبینند و نشنوند.

بلاخره به گفته ی فخر عالم ژورنالیستی رومه ی فخیمه ی کیهان:

مشکل ن جهزیه ی دختران است نه ورود به ورزشگاه.

حرف هم که بزنی میگویند زیر ساخت مناسب نداریم.

زیر این ساخت کجایش میشود که یک انقلاب،یک ایدئولوژی،یک فکر نمیتواند

بعد از چهل سال درستش کند.؟

چهل سال پیش انقلاب شد،

ده سال گرفتار جنگ و تششعات پس از انقلاب بودیم،

سی سال بعد را چه کردیم که اقتصاد،اشتغال،فرهنگ،ورزش و غیره زیر ساخت ندارد؟

ما برای این خواسته ی به حق که نمیخواهیم با قانون اساسی

آدم های چهل سال پیش زندگی کنیم باید یقه ی چه کسی را بگیریم؟

خدایا تو یقه داری یا تو هم دیپلمات میپوشی؟


رابطمون داغونه اما،

رابطه ساختنیه

مثل دوست داشتن نیست.

دوست داشتن یکی اگر رفت تو قلبت،

دیگه هیچوقت نمیتونی بیرونش کنی

جوری که انگار از اول بوده.

اما رابطه نه،

ممکنه خراب بشه،

درست بشه،

شکلش عوض بشه،

میشه حتی دیگه نباشه،

اما دوست داشتن با رابطه فرق داره

دوست داشتن تاریخ انقضا نداره.


اگر یادت برود آن سُک آخر را بهش بزنی تا صبح همه چیز را می شورد و میبرد،

سیفون دستشویی خانه ی خواهرم را میگویم،

آدم را یاد بعضی از آدم ها می اندازد که اگر برایشان گوشه چشم نازک نکنی

اخم نکنی یا بهشان سقلمه نزنی میخواهند کائنات را بشورند و چاهشان ته ندارد.


چه طلوع صبح فردا یک روز آفتابی و گرم از پاییز باشد،چه مه گرفته و بورانی 

قرار نیست سرجایت بمانی و مثل بوکوفسکی منتظر باشی لااقل نیمی از

مردم دنیا بمیرند که بتوانی فقط نیم دیگرشان را تحمل کنی.

باید تکان بخوری،

حتی اگر شب قبل از خوشحالی دعا کرده باشی که به صبح نرسد یا برعکس

مثل همه ی شب های  دیگر بالش بی نوایت را تا مرز خفگی بغل کرده باشی

باز خورشید فردا از همان جای همیشگی اش طلوع خواهد کرد.

زندگی یعنی بقا،

بقا در میان پرجمعیت ترین و شلوغ ترین شهر زمین برای زندگی

یا

زیستن در جنگل های آمازون و تنها تلاش برای زنده ماندن

بیایی یا بمانی زندگی راه خودش را میرود،

اخم کنی یا بخندی،بجنگی یا بگذری،این خورشید باز سروقتش از مغرب 

تا طلوع فردا تنهایت میگذارد،سعی کن فردا لااقل برای خودت بهترین باشی.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سوزن بان موزیک تحصیل حمید دلنوشته مبلمان اداری و پارتیشن پارتیش برندسازی شخصی زیست شناسی صنعت شرق علیرضا هاشم‌آذر روف گاردن ربات خرید سریع بورس | خرید عرضه اولیه